مدتی دو نفر ، یکی شیعه و دیگری سنی ، در مکانی باهم همراه بودند و با هم زندگی میکردند. یک روز برادر سنی به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او  و گفت سریع برگرد که کار بسیار واجبی دارم .برادر سنی جواب داد که در راهم و نمیشه برگردم . برادر شیعه اصرار کرد و سنی باز قبول نمیکرد که بالاخره بعد از اصرار فراوان شیعه ، دوست سنی قبول کرد برگردد . وقتی برگشت سوال کرد که : بگو کار مهمت چی بود ؟ برادر شیعه جواب داد : هیچی ، فقط خواستم بگم دوستت دارم و تو دوست منی ،همین . برادر سنی عصبانی شد و شروع به اعتراض کرد که آخه برا حرف به این سادگی منو برگردوندی ؟ مگه آزار داری و . . . ؟؟؟!!!! برادر شیعه جواب داد : این همون حرفیه که شما به پیامبر خدا نسبت میدید و میگید که وجود نازنین ایشان ، دستور توقف در غدیر را دادند و مردم را معطل کردند که رفته ها برگردند و نرسیده ها و اشخاص مانده در مسیر برسند و با وجود آنهمه گرما که طاقت فرسا بود همه را نگه داشتند تا همه 120 هزار نفر جمع شوند و از کلام ایشان بشنوند که بفرمایند : (حضرت علی فقط دوست منه و بس ) ؟  ؟ ؟ ! ! ! معاونت تحقیقات مجمع جهانی حضرت علی اصغر ایام شادی را برای شما آرزومند است . دعا میکنیم عیدی همه ما بلطف خدا تعجیل در فرج آل محمد و بخشش باقیمانده دوران غیبت باشد .