در جمع بچه‌های مدافع حرم بودن یک جورهایی حال و های سال‌های دفاع مقدس خودمان را تداعی می‌کند. درست است که از فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف هستند، اما ریشه همه آن‌ها یکی است و به قول بچه‌ها حال همه‌شان خوب است. یکبار با یکی از نیروهای افغانستان که جوانی 18ساله بود صحبت می‌کردم. پرسیدم برای چه آمدی؟ که گفت من از بچگی گفتم حسین حسین. روی منبرها شنیدم که امام حسین (ع) گفت "هل من ناصر ینصرنی". وقتی سوریه این طور شد فکر کردم امام حسین دارد مرا صدا می‌کند و با خودم فکر کردم اگر در کشورم بمانم و بمیرم و آن دنیا امام حسین (ع) از من سؤال کند که فقط برای من سینه زدی و چرا وقتی حرم خواهر و دخترم تهدید شد و من ندای "هل من ناصر ینصرنی" سردادم و تو نیامدی، چه جوابی دارم که بدهم. این روحیه در همه بچه‌های مدافعین حرم وجود دارد ولی بر اساس مدارج روحی، عرفانی و اخلاقی، شدت و ضعف دارد. شعار "کلنا عباسک یا زینب"، "لبیک یا حسین" و "لبیک یا زینب" با گوشت و پوست و خون آن‌ها عجین شده. یادم هست مادر یک شهید لبنانی وقتی بالای سر جنازه پسر جوانش حاضر شد، بدون این‌که گریه کند صورتش را بوسید و گفت تو مرا پیش زینب سربلند کردی. سلام مرا به زینب برسان و بگو من همین یک فرزند را داشتم که در راه تو دادم. بگو مرا آن‌جا شفاعت کند.

حسن شمشادی (خبرنگار صدا و سیما)

و.محمدی