چشمهایت فرات دلتنگیاشکهایت تلاطم غمهاستحال
و روز دل شکستهی تو
از نگاه غریب تو پیداستای
غریب مدینهی دوممرد خلوت نشین سامرّا
التماس همیشهی بارانحضرت عشق التماس دعا
کوچهی
خاکی محلهی غم
در غرور از حضور سادهی توستولی
افسوس شرمگین تو وپای پر پینه و پیادهی توست...
آه آقا تو خوب می دانیکه دل بیقرار یعنی چه
پشت
دروازه های شهر ستم
آن همه انتظار یعنی چه
چه به
روز دل تو آوردندرمق ناله در صدایت نیست
بگو ای نسل کوثر و زمزمبزم شوم شراب جایت نیست...
بی
گمان بین آن همه غربت
دل تنگ تو نینوائی شد
روضه
های کبود طشت طلادر نگاه ترت تداعی شد
آری آن لحظه ماتم قلبتبی کسی های عمه زینب بود
قاتلت
زهر کینه ها ، نه نه !
روضهی خیزرانی لب بود
در
عزای تو حضرت بارانکه گریبان آسمان چاک استنه فقط چشم های ابری ماروضه خوانت تمام افلاک است..چهل جرعه معرفتدر پناه خدا
۹۴/۰۲/۰۲
۰
۰
مجمع جهانی حضرت علی اصغر(ع) -شهرستان نجف آباد