افزایش آمار طلاق به عنوان مقبوض‌ترین حلال الهی، کاهش درخواست برای ازدواج و نیز افزایش سن ازدواج نشان میدهد که نهاد خانواده به هر دلیلی نتوانسته احساس رضایتمندی را در خانواده ایجاد کند.شیوع طلاق عاطفی که به عنوان آسیب قوی از طرف کارشناسان مطرح می‌شود از فقدان ارضای نیازهای عاطفی خبر می دهد، درحالی که براساس اصول دینی ازدواج بایستی سکونت و آرامش را به همراه داشته باشد.اختلاط نقش‌ها در خانواده باعث شده مردان در خانواده از احترام و قدرت عمل برخوردار نبوده و جایگاه ضعیفشان آنها را نسبت به وظایفشان دلسرد کند. زنان با میل به هم جایگاهی با مردان بار زیادی که درتوانشان نیست بر دوش می کشند و وظایف خود را در خانه رها کرده‌اند. فرزندان در این خانواده به والدین احترام نمی‌گذارند و آنان را به عنوان راهنما  وکنترل کننده نمی پذیرند.کم رنگ شدن عنصر ایمان به همراه ترویج فرهنگ مصرف‌زدگی و زیاده‎خواهی، قناعت را از دایره‌ی ارزش‌ها خارج کرده و قباحت کسب مال حرام را برای مردم از بین برده، تقدم منافع دنیوی برکسب رضایت الهی اصالت یافتن لذات مادی بر لذات معنوی فرد گرایی به جای ایثار و فداکاری و در یک کلام رسوخ ارزش های مدرن و آموزه‌های فمینیستی بر باور مردم مسلما افزایش ناسازگاری ها و کاهش تحمل افراد در مواجهه با کاستی‌های معمول زندگی را در بر دارد.