مولای من ،  کوچه های شهر بوی غربت گرفته خانه هامان دیگر توان استقامت ندارند  زمینیان به ستوه آمده اند روزها به بیقراری مبدل شده  و زمان ، خواهان ایستادن است  مولای من ،  دنیا رنگ سیاهی گرفته مولا جان ، جواب قلب خسته ام را چه بدهم؟  به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟  می دانم که می آیی و من به امید آمدنت با سکوت ،  دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم :  اللهم عجل لولیک الفرج    هر جمعه ای که می گذرد پیر می شوی  درهر غروب آن تو دلگیر می شوی  می ترسم آقا که بگویی به این گدا  تو باعث این همه تاخیر می شوی