ادامه مطالب هفته گذشته:

روان شناسی مانند گلاسر برای روشن شدن چنین مفهومی، رابطه همسران را در چارچوب ازدواج با رابطه ۲ دوست مقایسه می کند و می گوید: چه طور است که برخی دوستی ها تا سال ها پایدار می ماند و بسیار عمیق می شود اما برخی ازدواج ها حتی ۲ سال هم دوام نمی آورد؟ مهم ترین علت این است که ما در رابطه دوستی با یک نفر دیگر هرگز طرف مقابل را کنترل نمی کنیم و نمی خواهیم دوستمان را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. این اشتباه مهلک بسیاری از همسران در زندگی مشترک است. اغلب آن ها نمی دانند که هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را تغییر دهد و همه قادرند فقط خودشان را تغییر دهند حتی همسران. به این ترتیب به جای این که سعی کنند خود را تغییر دهند سعی می کنند همسرشان را تغییر دهند و از این جاست که ناکامی و تعارض سرباز می کند.
در واقع کنترل یک عامل مخرب بسیار جدی در روابط زوجین است و این عادت نه فقط رابطه زوجین بلکه رابطه خود فرد را با اطرافیان نیز تحت تاثیر قرار می دهد. فردی که می خواهد اطرافیان خود را مطابق میل خودش کنترل کند، بنا به شرایط و موقعیتی که او و اطرافیانش دارند، به ۷کار مخرب روی می‌آورد؛ او برای کنترل کردن طرف مقابل به عیب جویی، سرزنش، شکایت کردن، غرزدن، تهدید کردن، تنبیه کردن و باج دادن به دیگران متوسل می شود و تصور می کند با این شیوه ناکامی هایی را که در محیط اطراف با آن روبه رو است برطرف می کند.
وی در ادامه می گوید: باید دانست هر کسی رفتارهایش را خود انتخاب می کند و ما نمی توانیم کسی را وادار به انجام کاری کنیم. این تغییر دیدگاه باعث می شود فرد بفهمد که فقط می تواند دیگران را ترغیب به تغییر کند و نه مجبور به تغییر. اگر همراه با تغییر دیدگاه، ۷ عادت موثر را جایگزین عادات مخرب خود کنیم، خواهیم دید که هیچ مشکلی در روابط بین همسران غیرقابل برطرف شدن نیست. گفت وگوی همیشگی برای رفع اختلافات، پذیرش طرف مقابل، اعتماد کردن، احترام گذاشتن، تشویق کردن، گوش کردن و حمایت کردن کلیدهای ایجاد یک رابطه موثر و فرآیند حل مسئله در گفت وگوست، اگر در فرآیند گفت وگو زوجین تلاش کنند این اصول را رعایت کنند و دست از کنترل یکدیگر بردارندخواهند توانست رابطه سالم خود را تداوم بخشند. با این عادات مثبت، همسران در واقع به هم اطلاعات می دهند و نیازها و احساسات خودشان را به زبان می آورند و طرف مقابل را آزاد می گذارند تا باتوجه به نیازهایش تشویق شود رفتار نادرست خود را اصلاح کند. اغلب همسران تلاش می کنند با غرزدن و شکایت کردن رفتار همسر خود را اصلاح کنند در صورتی که نمی دانند تغییر رفتار، «انتخابی» است و تا کسی نخواهد تغییر کند، هرگز اتفاقی نخواهد افتاد. مثال گلاسر در این باره جالب توجه است. خانمی را تصور کنید که دوست دارد همسرش شب ها زودتر منزل بیاید و بیشتر در کنارش باشد. او می تواند نیاز خود را با غرزدن و شکایت کردن به زبان آورد که «تو همیشه دیر می آیی» یا «به من اهمیتی نمی دهی». این جملات مملو از شکایت اند، این خانم بهتر است به جای این جملات، احساسات خودش را به زبان آورد مثلا بگوید: «تو ۷ روز هفته دیر می آیی و من دوست دارم بیشتر پیش هم باشیم.»این جمله بیان احساس خانم به همسرش است و هیچ تلاشی برای کنترل طرف مقابل در آن مشاهده نمی شود. بنابراین طرف مقابل مجاب می شود که برای رفع نیاز همسرش برنامه کاری اش را تغییر دهد تا به نیاز او توجه کرده باشد. مثلا ممکن است بگوید برنامه کاری من فشرده است و من نمی توانم تغییرش بدهم و خانم می پرسد پیشنهادت چیست و پس از گفت و گو و همفکری به این نتیجه می رسند که ۲ روز در هفته مرخصی بگیرند تا وقت بیشتری با هم باشند، می بینید که در این شیوه گفت وگو برای حل مسئله، بیان احساسات، احساس همدلی و رفع نیازها گنجانده شده و مسئله ای را نمی توان پیدا کرد که با این شیوه حل نشود.
در چنین گفت وگویی هر دو طرف برنده اند زیرا برای حل مسئله تلاش می کنند و به نتیجه می رسند در حالی که اغلب همسران به بدیهی ترین راهکار و اولین چیزی که به ذهنشان می رسد یعنی غرزدن، شکایت کردن و… روی می آورند و تصور می کنند با این شیوه ها می توانند مشکل شان را رفع کنند، بارها شنیده ایم که زوجین از بی اثر بودن حرفشان بر طرف مقابل شکایت کرده و گفته اند که هزار بار فلان حرف را زدم اما بی فایده است، آن ها غافلند که با عادات مخرب و با شیوه کنترل، هرگز راه به جایی نمی برند زیرا اصولا این شیوه ها بی فایده و بی تاثیرند.
این روان شناس بالینی با اشاره به ۵ نیاز اساسی انسان و تاثیر زوجین بر نیازهای یکدیگر می گوید: همسران می توانند نیازهای یکدیگر را تعدیل کنند تا به وجوه اشتراک بیشتری که موفقیت زندگی مشترک را تضمین می کند، دست یابند. آن ها می توانند با گفت وگو درباره نیازهای خود و طرف مقابل به حل مسئله بپردازند و گفت وگو را جایگزین تعارض و مشکل کنند، البته ترک عادت های مخرب بسیار سخت است و معمولا همه ما به انجام کارها و عادات خود خو کرده ایم اما باید با تغییر دیدگاه درباره نحوه کنترل و سرخوردگی و عصبانیت ناشی از بی فایده بودن آن تلاش کنیم، این واقعیت را بپذیریم که فقط و فقط می توانیم بر رفتار خودمان متمرکز شویم و نمی توانیم دیگری را تغییر دهیم. این نگرش در تمامی روابط از جمله روابط همسران با هم، رابطه با رئیس و همکاران در محیط کار و اطرافیان صادق است و می تواند بسیاری از مشکلات تعامل را با دیگران رفع کند. افزایش آمار طلاق، افزایش تعارضات خانوادگی، طلاق عاطفی و مشکلاتی از این دست نتیجه دشوار بودن ایجاد ارتباط سالم است، ارتباط سالم ۲ انسان در یک رابطه بسیار پیچیده تحت عنوان ازدواج، سهل و ممتنع است و پدیده ای است که پیچیدگی های خاص خودش را دارد. به همین دلیل بیشتر کارشناسان تاکید می کنند برخورد و انتخاب آگاهانه و مسئولانه با ازدواج بسیار مهم است، رابطه سازنده پس از گذشت چند سال از زندگی مشترک نیازمند تعهد ۲ جانبه همسران به پیوندی است که براساس عشق بنا شده است. به عبارت دیگر یک رابطه سالم با خلاقیت، رفتار صحیح، تلقی صحیح از عشق، توجه به باروری آن و دید مسئولانه و آگاهانه به زندگی مشترک توسط همسران ساخته می شود. از این رو عشق آتشین بسیاری از زوجین در سال های اول زندگی کم کم فروکش می کند و گاهی به تنفر تبدیل می شود، زیرا زوجین برای ارتقای رابطه سالم خود و احساس شادی و محبت و عشق بی کار نشسته و تصور می کنند این احساسات باید خود به خود از دل زندگی بیرون بیایند، بنابراین کنار گذاشتن تصورات نادرست و عادت های مخرب، روی آوردن به عادات موثر رابطه، دست برداشتن از کنترل کردن و دید آگاهانه و مسئولانه به زندگی مشترک می تواند گره بسیاری را از مشکلات ارتباطی زوجین باز کند.

ن.مددی