نحوه‌ی صدا کردن اعضای خانواده در اسلام

((نحوه‌ی صدا کردن حضرت امیرالمومنین حیدر کرار فاتح خیبر سلام الله علیه و صدیقه طاهره حضرت زهرا سلام الله علیها))

حضرت امیر وقتی می‌خو‌استند حضرت زهرا را صدا کنند می‌فرمودند:

نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت), حبیبتی زهرا, بنت رسول الله و زهراجان.

و جوابی که از حضرت زهرا می‌شنیدند:

روحی لک الفدا (روحم به فدایت علی), ابوتراب, ابالحسن و علی جان.

زیبا صداکردن زن و مرد, بهترین شیوه برای ابراز محبت است و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.

پیامبر اکرم: سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص میکند. یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی می‌پسندد.

(کافی,ج۲،ص۶۴۳)

ن.مددی

۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۷:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گروه خانواده کانون مهرورزی

سالروز حرکت اسرای کربلا بطرف شام

سالروز حرکت اسرای کربلا بطرف شام

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

بر اسرای کربلا چه گذشت؟

وقایعی که بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ از کربلا تا مدینه برای اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ اتفاق افتاد خیلی بیشتر از آنست که بتوان بطور مختصر بیان نمود. همچنین بیشتر وقایع را ثبت نکرده‌اند و یا اگر ثبت شده به تاریخ دقیق آن اشاره نشده و به طور مطلق به محل وقوع آن اشاره رفته است .

 سال 61 هـ ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از اینکه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند، آن نامردمان به سوی خیمه‌های حرم امام حسین ـ علیه‌السلام ـ روی آوردند و اثاث و البسه و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لئیمان جامه را از او می‌ربودند.

دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند.

بعد از این اهل‌بیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند و آن بزرگواران به سپاه دشمن می‌گفتند که ما را بر کشته حسین ـ علیه‌السلام ـ بگذرانید. چون اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نگاهشان به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.

بعد از این قضایا عمر سعد ملعون در میان یارانش جار کشید: چه کسی است که اسب بر پشت و سینه حسین ـ علیه‌السلام ـ بتازد! ده کس داوطلب شدند و تن حسین ـ علیه‌السلام ـ را با سمّ اسبان لگدکوب کردند

و همان عصر عاشورا بود که عمر سعد سر مبارک امام حسین را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده و هفتاد دو سر بود و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.

سپس کشته‌های خودشان را پیدا کرده دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا اینکه توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمائی امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ دفن شدند.

شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و... داشته‌اند.

ادامه مطلب...
۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
گروه مناسبت ها

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست...

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست...

با عرض سلام و تسلیت به مناسبت عاشورای غمبار ابا عبدالله(ع). شعر زیبایی از شاعر ایینی کشورمان، علیرضا برقعی، برایتان انتخاب کردم که با اجازه از دوستان خوبم در گروه مناسبت‌ها خدمتتان ارائه میکنم.


با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد

در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد

ذهنش ز روضه‌های مجسم عبور کرد

شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

 

احساس کرد از همه عالم جدا شده است

در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده است

 

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

 

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست

شاعر شکست خورده طوفان واژه‌هاست

 

بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت

یک بیت بعد، واژه ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

 

حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند

دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

 

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

او را چنان فنای خدا بی ریا کشید

حتی براش جای کفن بوریا کشید

 

در خون کشید قافیه‌ها را ، حروف را

از بس که گریه کرد تمام لهوف را

 

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت

بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت

خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

 

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود

او کهکشان روشن هفده ستاره بود

 

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...

پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...

شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...

 

در خلسه‌ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...


 

۰۳ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجمع جهانی حضرت علی اصغر شهرستان نجف آباد